عشق مامانعشق مامان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

ارزوی مامان

سونوی ان تی و ازمایش غربالگری

سلام به همه دوستان خووبم و سلام به نی نی نازنینم که هر روز بیشتر از قبل عاشقش میشم.... امشب رفتم سونوی ان تی .... بعد از کلی استرس کشیدن رفتم داخل اتاق پزشک و سونو شروع شد تا دکتر دستگاه را گذاشت روی دلم یه نی نی خیلی خیلی کوشولو را دیدم که مدام دست و پاهای ناز و کوچولوشو تکون میداد الهی فداش بشم خیلی لحظه شیرینی بود خدا را شکر همه چی خوب و طبیعی بود فقط یکم طول سرویکس نگرانم کرد که امیدوارم زیاد مهم نباشه طول سرویکسم 31 بود ... بعد از سونو هم رفتم ازمایش دادم و بعد هم اومدم خونه و همه اش عکس نی نی را نگاه میکنم.... اینم از اولین عکس واضح نی نی ما: ...
26 اسفند 1392

چرا.....

سلام دوستان خوبم هرچی منتظر یه اتفاق خوب موندم تا بیام بنویسم اما خبری نشد.... دو روز پیش رفتم پیش دکترم برام سونو ان تی و آزمایش غربالگری نوشت و گفت اخر هفته دیگه برم. اما دیشب یه اتفاق بد افتاد که از انموقع ارامشم بهم ریخته .... نمی دونم حال نی نی خوبه یانه؟ دیشب یه ترشح خونی داشتم سریع شیاف زدم ولی نمی دونم هنوز نی نی هست یا نه؟ تو رو خدا هر کس این مطلب را خوند برام دعا کنه شب عیدی دلم شاد بشه و بچم سالم باشه تو را خدا دعام کنید که بدجور محتاج دعام... چرا باید تمام مدت بارداریم زجر و استرس بکشم؟ آخه چرا؟؟؟ ...
20 اسفند 1392

هر دم از این باغ بری می رسد.......

سلام به همه دوستان خوبم و سلام به جوجه کوچولوم که همه فکر و زندگیم شده برای اون... دیروز با جواب ازمایش جدید رفتم پیش دکتر جوابش هم خوب بود هم بد.... خوب این که خدا را شکر خون و کشت منفی بود و بد اینکه عفونتا تبدیل شده به شن ریزه و باید اب زیاد بخورم که تبدیل به سنگ کلیه نشه و با این تهوع شدید من حتی تو خوردن یه لیوان آب هم موندم از حال و اوضاعم هم این که تهوع شدید دارم و از دیشب پای دلم درد میکنه و این من را خیلی نگران کرده همیشه فکر می کردم اگه قلب نی نی تشکیل بشه دیگه استرس و نگرانی ندارم اما انگار این نگرانی همراه همیشگی مادره و تمومی نداره....دعام کنید مهربونا.... خدایا خودت مواظب نی نی من و همه نی نی ها باش و هرکس آرزوی نی نی د...
13 اسفند 1392

روزهایی پر از استرس

نمی دونم این چه حکمتیه که باید تمام این روزها را استرس بکشم و تمام وقت فکرم مشغول و درگیر باشه.... اون از بتا که دو هفته استرس کشیدم ... اون از ساک خالی و دو هفته استرس.... و الانم عفونت ادراری و خون در ادرار که دکتر گفته احتمال سقط میاره و یه ازمایش دیگه داده که اگه اونم مثبت شد باید بستری بشم برای درمان چقدر استرس کشیدم برای این نی نی نازنیم ..... خدایا هدیه ات را ازم پس نگیر و خودت مواظبش باش.... خدایا کمکم کن تا نی نیم سالم و سلامت بمونه ... خدایا خواهش میکنم ...
6 اسفند 1392

این روزهای ما

سلام نی نی نازنینم.... امیدوارم حالت خوب خوب باشه و خوب بزرگ بشی.... تازگیا خیلی بی حوصله شدم تمام مدت روز یا خوابم یا حوصله ندارم.... برعکس تمام دوران زندگیم که شب زنده دار بودم شب هم فوقش تا 11 دوام میارم و زود خوابم میبره... از خونه بیرون نمیرم.... سرکار نمیرم ....کلا احساس خستگی دارم...ولی من به خاطر تو عزیزدلم همه سختیا را تحمل میکنم... تو فقط قول بده سالم باشی و خوب بزرگ بشی و مامانی را تنها نذاری عزیزمم... خیلی دوستت دارم عشقم پ.ن:پرتو جون دوستم من نمیتونم توی وبلاگت نظر بذارم همه اش عکش قلب میاد روی نظرات و نمیشه نظر گذاشت گلم ...
3 اسفند 1392
1